فطرت خدا جوی عشق من
مکالمه دیروز من و امیرحسام امیرحسام :خدا پا داره من: نه امیرحسام:خداکجاست من : همه جا امیرحسام:کجای خونه ما سوراخه که خدا ما رو میبینه ( در همین حال هم داره به سقف نگاه میکنه ) من: هیچ جا امیرحسام:پس چطوری ببینه ( به میبینه میگه ببینه) من:خدا خیلی بزرگه همه جا هست الان داره تو رو میبینه حرفهاتم میشنوه امیرحسام : تو رو چی من:میبینه در حالیکه داره بستنیشو به سمت من میگیره میگه : بستنی میخوره ؟؟؟ من : نه عزیزم با ناراحتی و ترحم میگه ؟دهن نداره ؟؟ من ؟نه باز هم با ناراحتی زیاد میگه : کوچولو بمونه ها من که تا حالا جلوی خنده م رو گرفته بودم که یه مکالمه جدی داشته باشیم دیگه به انجا که رسید ترکیدم از خنده ...
نویسنده :
مامان امیرحسام
9:52